آمنه آسماني متولد 1327 در شيراز، دانشجوي رشته روانشناسي عمومي اين دانشگاه، از اميد به آينده سخن مي گويد و اعتقاد دارد اميد به آينده باعث قدرت اراده و تلاش مضاعف در افراد مي شود.
وي که داراي 5 فرزند دختر و پسر است، بزرگترين آرزويش را ادامه تحصيل در رشته روانشناسي و رسيدن به مدارج عالي ميداند تا از اين طريق بتواند به کشور و مردم خود خدمت کند.
آسماني با اينکه سرپرست خانواده است و از فرزند معلول خود نگهداري مي کند، اما همواره با تلاش و پشتکار توانسته در مسير زندگي به موفقيت هاي زيادي دست پيدا کند.
وي معتقد است ، بعد از هر شکست بايد دوباره بلند شويم و تلاش کنيم و اينکه چند بار شکست مي خوريم اهميتي ندارد، مهم آن است که هر بار برخيزيم و اجازه ندهيم شکست و نا اميدي بر ما چيره شود.
آمنه آسماني با بيان مزيت ها و ويژگيهاي تحصيل در دانشگاه پيام نور، لحظه شنيدن پذيرفته شدن دررشته روان شناسي اين دانشگاه را به ياد ماندني ترين لحظه زندگيش دانست و افزود: هميشه به درس خواندن و ادامه تحصيل علاقه داشتم ، اما شرايط زندگي اين امکان را برايم فراهم نکرد ولي امروز بسيار خوشحالم که در اين دانشگاه مردمي مشغول تحصيل هستم .
اين دانشجوي رشته روانشناسي عمومي دانشگاه پيام نور شيراز ضمن درس خواندن و شرکت در کلاسهاي آموزشي مربي کودک ، در برنامه هاي فرهنگي و مذهبي از جمله کلاسهاي آموزش قرآن و حديث نيز فعاليت دارد.
آسماني ضمن تقدير و تشکر از دانشگاه پيام نور که امکان ادامه تحصيل تمامي اقشار جامعه را فراهم کرده است ، افزود: اميدوارم حمايت هاي همه جانبه بيشتري از اين دانشگاه مردمي صورت گيرد.
با تشکر از روابط عمومي دانشگاه پيام نور شيراز
بن بست سازمان ملل!
مراقب انگشتان خود باشيد جناب ظريف…
يادمان نرفته است که رئيس جمهورمان گفت:
صداي مردم نوشت: ملتي که حق ناتوان را از ثروتمندان، بي اضطراب و بهانه اي بازنستاند، رستگار نخواهد شد
عليرضا فقير/ يکي از مهمترين مواردي که حضرت علي(ع) دردوران حکومت خويش برآن تاکيد داشتند و آن را از وظايف حاکم و لازمه ي بقاء حکومت مي دانستند، ارتباط مستقيم بامردم است. «سفر» پيامد اصلي تمسک نظري و عملي مسئولين دولت اسلامي به ارتباط چهره به چهره با مردم است. ديدار مستقيم و بي واسطه با مردم داراي عقبه تئوريک مستحکمي در حکمراني اسلامي است. حضرت امير(ع) به مالک مي فرمايند که بخش مهمي از وقت خود را به ملاقات با رعيت اختصاص دهد، به نحوي که حتي نزديکان و محافظان مانعي بر سردسترسي مردم به حاکم نباشند، تا رعيت بدون هيچ ترسي حق خود را مطالبه کند و به مالک تاکيد مي کنند، که اين امر را کوچک نپندارد، چرا که در حکمراني اسلامي حل مشکلات ريز و درشت مردم و تک تک آنان به اندازه تفکر و تدبير در مسائل کلان مملکتي اهميت دارد. تا آنجا که رستگاري امت را درگرو تحقق اين امر مي دانند:
«بخشي از وقت خود را به کساني اختصاص ده که به تو نياز دارند، تا شخصاً به امور آنان رسيدگي کني و در مجلس عمومي با آنان بنشين و در برابر خدايي که تو را آفريده فروتن باش وسربازان و ياران و نگهبانان خود را از سر راهشان دورکن تا سخنگوي آنان بدون اضطراب درسخن گفتن با تو گفتگو کند. من از رسول خدا بارها شنيدم که مي فرمود:ملتي که حق ناتوان را از ثروتمندان، بي اضطراب و بهانه اي بازنستاند، رستگار نخواهد شد.»
حاکم اسلامي در ارتباط بي واسطه با مردم و نه از زبان واسطه ها و آمارها مي تواند سخن آنان را بشنود و از انتقادهاي مردم آگاه گردد و خود را در عقول آنان شريک کند. حضرت دراين باره به مالک مي فرمايد:
«مبادا خويش را فراوان از رعيت پنهان کني که پنهان شدن واليان از رعيت نمونه اي از تنگ خويي و کم اطلاعي در کارهاست و نهان شدن از رعيت، واليان را از دانستن آنچه برآنان پوشيده است باز مي دارد؛ پس کار بزرگ مي نمايد. زيبا، زشت و زشت زيبا مي شود و باطل به لباس حق درمي آيد. همانا والي انساني است مانند ديگران که آنچه را مردم از او پوشيده دارند، نداند…»
در جاي ديگري مي فرمايند:
«غيبت خود را از مردم طولاني مکن چرا که آگاهي ات از کارهاي رعيت کم مي شود»
و در دستورالعملي به فرماندار مکه مي نويسند:
«بامداد و شامگاه براي رسيدگي به امور مردم بنشين و به پرسش آنان پاسخ ده، ميان تو و مردم واسطه و سفيري جز زبانت و حاجب و مانعي جز چهره ات نباشد»
باتوجه به فرمايشات حضرت امير(ع) مدير اسلامي موظف است ديدارهاي چهره به چهره را به عنوان اصلي ترين ماموريت دولتي خويش قرار دهد و بر همين اساس يکي از معيارها و شاخصه هاي قرابت دولت ها به حکمراني اسلامي ميزان و کيفيت ارتباطات مستقيم با مردم است. درحکمراني علوي هيچ عامل و عذري نمي تواند مانع دسترسي مستقيم مردم به مدير گردد.
حال سوال اصلي آن است که در دنياي جديدحاکم اسلامي چگونه مي تواند به ميان مردم برود و در دسترس آنان باشد تا همه مردم کشور حتي دورترين آنها به راحتي با او سخن بگويند و امور کلان کشور، حاکم را از مشکلات مردم دور نکند؟ چراکه حضرت امير مي فرمايند:
«براي دورترين مسلمانان همانند نزديکترين آنان سهمي مساوي وجود دارد و تو مسئول رعايت آن مي باشي… پس تو را به خدا! تو را به خدا! درباره طبقات پايين مردم خصوصاً بيچارگان و زيردستان و درماندگان و بينوايان و نيازمندان…رعايت حق هريک از آنها به تو واگذار شده است. زنهار خوشي و فرورفتن در نعمت تو را از بازرسي و رسيدگي به حال و وضع ايشان مصروف نسازد. زيرا تو به واسطه کارهاي فراوان و مهم خود چنانچه حقي را ضايع گرداني معذور نخواهي بود.»
نهايتاً اينکه ارتباط دائم و چهره به چهره با توده هاي مردم تحقق يکي از وصاياي فراموش شده امام روح الله يعني رسيدگي به طبقه مستضعف و مناطق محروم است. طبقه اي که شناسنامه ي انقلاب 57 بنام آنهاست اما به دست مخالفان تئوري عدالت به حاشيه رانده شدند و بايد بار ديگر به چرخه تصميم گيري کشور بازگردند.
هرچند برخي مديران تکنوکرات از هر دو جناح سياسي کشور شنيدن مستقيم حرف مردم به عنوان ولي نعمتان و صاحبان اصلي انقلاب را پوپوليسم و کارهاي غيرکارشناسي قلمداد مي کنند اما مقام معظم رهبري در جمع دانشجويان استان يزد ضمن پاسخ به شبهات مطرح شده فرمودند:
«بعضي مي گويند آقا ما گزارش ها را که مي خوانيم، نه، گزارش خواندن فرق مي کند با رفتن. شايد بيش ازاغلب مديرها براي من گزارش مي آيد. وقتي انسان مي رود به يک شهري به يک استاني، مي نشيند با يک مردمي، مي نشيند با يک جواني، مي بيند گزارش ها با آنچه که واقعيت است تفاوت هايي دارد. انسان آنچه که مي بيند و مي شنود از گزارش خيلي با ارزش تر است.»
متاسفانه در سال هاي پس از انقلاب با آمدن و رفتن مديران با گرايش هاي سياسي مختلف در استان فارس آنچنان که بايد به اين آرمان اساسي انقلاب نشده و حضور در ميان محرومين و مستضعفين در اولويت اصلي نبوده است و گاهاً مديران کاخ نشين اين سلوک حکومتي علوي در همنشيني با مستضعفين را به تمسخر گرفته اند و نه تنها به روستاهاي محروم استان نرفتند بلکه مناطق محروم شيراز را هم نخواستند ببينند.
صبا سروستان نوشت: خط و نشان شاعر سروستاني براي انتخابات مجلس!
مرغ سحر سروستاني، شاعر و طنز پرداز اين ديار در جديدترين اثر خويش به مساله مهم انتخابات مجلس شوراي اسلامي که در اوايل اسفندماه امسال برگزار خواهد شد پرداخته و خواستار اتحاد و يکدلي مردم و مسئولين اين شهر جهت کسب موفقيت در اين انتخابات شده است.
وي به پيش بيني انتخابات امسال از دو ديدگاه متفاوت پرداخته و اينگونه مي سرآيد؛
فکر کن امروز هم پايان اسفند است باز
با زمستان و بهار و عيد پيوند است باز
باز دل، سرگرم اخبار و صداي بوق هاست
حاکم دل هاي مردم، سينه ي صندوق هاست
باز هم يک انتخابات دگر را باختيم!
با تبر اين سروهاي سبز را انداختيم!
باز هم ناراحت و افسرده مثل دور قبل
آن طرف تر هم رقيب از شوق مي کوبد به طبل!
باز هم افسوس و آه و ناله و افسردگي
مي شود تکرار، شرم و شِکوِه و سرخوردگي
بي تفاوت گر شويم اينگونه مي گردد رفيق!
کاسه هاي بخت ما وارونه مي گردد رفيق!
بخت و تخت و کام و ناکامي ما در دست ماست
هستي آينده ما در قبال هست ماست
تا کند خورشيد پيروزي اين مردم طلوع
کار را بايد همين امروز کرد از نو شروع
سال، سالِ سرنوشت و روز، روزِ غيرت است
سال حفظ نام و برگرداندن حيثيت است!
آي مسئولين شهر سروها، همدل شويد
تا نگردند اينهمه مردم، ز فردا، نا اميد
بر سرِ آينده ي اين شهر، هم پيمان شويد
بار ديگر دوستان، دلسوزِ سروستان شويد
مي شود با وحدت و با همدلي اعجاز کرد
راه هاي روشن آيندگان را باز کرد
گر کسي هم اين ميان، شاد از شکستِ جمع ماست
دوستان، دست خدا، بالاترين دست هاست!
اين زمستان بگذرد، امسال هم چون پارسال
رو سياهي باز مي ماند به رخسار زغال
بچه هاي ما همه دارند از ما انتظار
پس تو هم اي ابر پر باران بر اين صحرا ببار
راه را مرغ سحر، اين قوم پيدا مي کنند
مردم اين شهر در اسفند غوغا مي کنند
وبلاگ ياداشتهياي يک طلبه نوشت: موضع انقلابي يا موضع ديپلماتيک ؟
بعد از فاجعه دردناک و تاريخي منا و خيانت خبيثانه آل سعود که منجر به #دو نوع موضع گيري متفاوت از سوي رييس جمهور و رهبر انقلاب شد و سيل انتقاد مبني بر موضع انفعالي دولت، يک مسئله مطرح ميشود بر اينکه هر دو موضع گيري در جاي خود درست و وظيفه هر دو طرف همان بوده است؛ يعني وظيفه رييس جمهور موضع گيري #ديپلماتيک، و وظيفه رهبري موضع گيري انقلابي !
کاري به درست يا غلط بودن اين حرف ندارم اما اين تفکر چند لازم و ملزوم دارد که بايد در موردش فکر کرد؛
يک؛ بر اساس اين حرف ما قبول کردهايم موضع انقلابي غير از موضع ديپلماسي است و در جهان جايگاه واقعي ندارد!
دو؛ طبق اين تعريف، امام راحل و رهبر انقلاب و همه انقلابيون از دايره گفتگوي بين المللي خارج ميشوند؛ يعني به طور مشخص امام راحل و رهبري انسان هاي اهل گفتگوي بين المللي يا همان ديپلماسي نبودند و نيستند!
سه؛ لزوما دليلي ندارد که رييس جمهور مملکت که برخاسته از بطن انقلاب است، فرد انقلابيگر باشد و سخنانش ميبايست از بوي انقلابيگري خارج شده تا بتواند در فضاي بين المللي ورود کند!
چهار؛ ما قبول کردهايم که سخنان انقلابي ما در جهان جايگاهي ندارد و در واقع همين باعث انزواي ما شده است.
پنج؛ و لازمههاي ديگر که از حوصله اين مختصر خارج است.
خوب است نسبت به اين دو جريان کلاه خودمان را قاضي کنيم تا بفهميم بعد از ۳۵ سال انقلاب کدام يک صحيح است؟
ما انقلابيون معتقديم ؛ هيچ منافاتي بين اين دو مقوله وجود ندارد و اساسا تفکيک اين دو، کاري بسيار غلط و ناصواب است که نتيجه اش همان اسلام آمريکاي است…
در واقع انقلاب اسلامي سرفصلي جديد در ديپلماسي جهان است. ديپلماسي مبتني بر راستگويي نه دروغ و آنچه که آمريکا و غرب مدعي آن است. ديپلماسي مبتني بر اصول و ارزشهاي ديني، انساني و انقلابي مردم و احياي حقوق مظلومان عالم در جهان.
در اين مدل ديپلماسي ما مجبور نيستيم دروغکي بخنديم، دروغکي عکس بگيريم و دروغکي دست بدهيم و دروغکي مصاحبه کنيم و حرف هاي قشنگ بزنيم. وقتي رسما بنيانگذار کبير انقلاب، خادمين حرمين را خائنين حرمين مينامد، چه اصراري است که براي مرگ ملعونش پيام تسليت بفرستيم در حالي که دست او به خون شيعيان مظلوم جهان آلوده است و براي توجيه آن اذعان کنيم که اين وظيفه ديپلماتيک ماست؟!
در اين صورت همه مسئوليت را به گردن رهبري بندازيم و به تصور خودمان بگوييم که اينطوري سران کشورهاي اروپايي. آمريکايي از دست ما ناراحت نخواهند شد و ما کار خودمان را ميکنيم!
سخن وجداني؛ در طول تاريخ انقلاب، کدام موضع گيري ديپلماسي غربي که از طرف ما صورت گرفته، به نفع ما تمام شد؟ مصداقا در مورد همين مسئله انرژي_هسته اي و تحريم که نقطه اوج ديپلماسي به سبک غربي بود، تاکنون چه اندازه به نفع ما تمام شده است؟ با اين همه امتيازدهي و بازکردن پاي دشمن به سرّي ترين و استراتژيک ترين منطقه نظامي کشور، چه گره کوري از مشکلات اقتصادي، فرهنگي و نظامي را حل کردهايم؟ تحريمها را که برنداشتهاند هيچ، بلکه از ما غرامت نيز ميخواهند و کماکان ما را تروريسم معرفي ميکنند!
کدام موضع گيري ديپلماسي غربي و آمريکايي به نفع مظلومان عالم تمام شده است تا ما دومي آن باشيم؟
به طور مشخص در مورد فاجعه منا کدام موضع گيري اثر گذار بود و اقتدار کشور ايران را نشان داد؟ موضع ديپلماسي دولت يا موضع ديپلماسي- انقلابي رهبر؟
اولش زخمي بودند٬اما در جريان حوادث اونقدر زخم هاي کاري برداشتندکه اش ولاش شدند.
نمي خوام بحث تهاجم فرهنگي رو پيش بکشم و بگم اين شلوارها فلان است و… بهمان است…
اما خداييش٬ کلاه خودتونو قاضي کنيد؛ ايا اين شلوارها چيزي جز يک شلوار پاره هستند.
خيلي ها ميگن: اين مده. اما آخه اين چه مديه؟
زخم که چه عرض کنم؟ديگه کارشون از زخم گذشته.جراحت شون خيلي عميقه.
تار و پودش که از هم جدا شده.رنگش هم که رفته.پايينش هم که سابيده شده٬له شده.سرزانوهاش هم که به اندازه ي۲وجب خورد رفته.به قول داستان کباب غاز فکر مي کني، طرف ۲راس هندوانه از جايي کش رفته و در ان مخفي نموده.
تنها فايده شون اينه که به درد دستگيره ميخوره ولاغير.جدي ميگم.
درخارج از کشور تمام کساني که ادعاي فرهنگ وکلاسشون ميشه، هيچکدوم از اين شلوارها نمي پوشند.فکر نمي کنم که حتي اراذل واوباش شون هم اين طوري شلوار بپوشن. خب ادم عاقل که شلوار پاره نمي پوشه،مي پوشه؟
حالا من ايراني با اين شان وشخصيتم، با اين فرهنگ ۷۰۰۰ ساله ايراني وفرهنگ غني و ناب اسلامي، بيام شلوار پاره بپوشم؟
اخه اينکاردرستيه؟ آيا…..
وبلاگ دل کشيده هاي انقلابي: آغوش گرم آمريکا بوي سيلي مي دهد …